ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

نذر نامه

یا صاحب الزمان!فرزندم را نذر یاری قیام تو می کنم. او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن! دیروز روز جهانی حضرت علی اصغر(ع)طفل شیرخوار رباب (س)بود.ساعت8:30 صبح لباس سقایی ات را تنت کردم و خوابوندمت ساعت9 به مامان جان زنگ زدم بپرسم کجا مراسم هست گفت اطلاع ندارم.منم توخونه مراسم را از مهدیه و مصلی گوش دادم ونذر نامه راهم برایت خواندم . لالایی بهر حضرت علی اصغر(ع)به قلم خودم که وقتی شما تو دلم بودی سرودم: لالایی  لالایی  لالا لالا لالا(2)* لالا غنچه شب بویم لالا ای نازنین رویم بخواب ای کودک دلبند  لالا ای نازنین فرزند لالا ای کودک ماهم* لالا ای طفل شیرخوارم * بگویم نام زیبایت ببوسم ...
18 آبان 1392

عمو میثم دوماد شد

سلام امروز 4 ابان92 وقت کردم سری به وبلاگت بزنم وخبرهای 2 هفته قبل رو بنویسم. 24 مهرماه مصاف با عید سعید قربان ساعت 3 بعد از ظهر، بله برون عمو میثم بود . 2 ابان مصادف با عید سعید غدیر خم ساعت1:45 بعداز ظهر،  عقد عمو میثم بود که شما لباس عروس ابی پوشیده بودی خیلی ناز شده بودی اگه تونستم بعدا عکس میذارم .از محضر ، به سمت خانه مادر عروس رفتیم .یکم شادی بعد هم کیک نوش جان کردیم شما از ابتدا تا انتها بغل بابا خواب بودی. اخر مجلس بیدار شدی که من بهت کیک و میوه دادم که کیکت را کامل خوردی نوش جونت. 1 هفته ای هم هست که یاد گرفتی تو توپت فوت کنی به اصطلاح بادش می کنی. روزی نیست که باباتو صدا نزنی. امشب ساعت7:30 با بابا تلفنی...
4 آبان 1392
1